کد مطلب:313453 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:185

مصیبت بزرگ
بر ارباب بصیرت پوشیده نیست كه اگر كسی اندكی در چگونگی به میدان رفتن و شهادت این مظلوم تأمل نماید، می داند كه بعد از مصیبت برادرش امام حسین علیه السلام، مصیبتی بزرگتر از مصیبت این مظلوم روی نداده است، و در این باب همین بس، كه پشت امام حسین علیه السلام، كه خود ركن عظیم اسلام بود، از این مصیبت شكست و چاره ی آن مظلوم، كه پناه بیچارگان بود، در این واقعه كم شد. آیا گمان می كنی كه اگر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی مرتضی علیه السلام و فاطمه ی زهرا علیهاالسلام در این واقعه حاضر می بودند گریه نمی كردند؛ چنانكه امام حسین علیه السلام گریه كرد؟!

مگر نشنیده ای كه چون در جنگ مؤته، دو دست جعفر بن ابی طالب علیهماالسلام را بریدند و او را شهید كردند و خبر شهادت در مدینه به پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید، یا اینكه خودش به قدرت الهی خبردار شد، اشك از چشمهای حضرت جاری شد و فرمود: «علی مثل جعفر فلیبك الباكیة»، یعنی: بر مثل جعفر علیه السلام باید چشمها بگریند. نیز حضرت فاطمه ی زهرا علیهاالسلام از شنیدن این خبر صدا به واعماه بلند كرد و گریست، حال آنكه نود زخم بیشتر بر بدن جعفر علیه السلام نرسیده بود؛ پس اگر می دیدند یا می شنیدند كه گوشتهای بدن حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به سرنیزه ها بلند كرده و بعد از اینكه دو دستش را قطع كرده، با شمشیر و نیزه و خنجر تمام اعضایش را پاره پاره ساخته اند، چه می كردند؟!

معلوم است كه حضرت فاطمه ی زهرا علیهاالسلام همان گونه كه در مصیبت جعفر علیه السلام صدای خود را به واعماه بلند كرد، در مصیبت حضرت عباس علیه السلام نیز ناله ی واولداه و واقرة عیناه از دل برمی كشد و شاید در كلام پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم كه فرمود: بر مثل جعفر علیه السلام باید گریه كرد نیز اشارتی به همین باشد كه بر عباس علیه السلام باید گریه كرد كه مصیبتش بزرگتر خواهد



[ صفحه 225]



بود، چه او را مانند جعفر علیه السلام دو دستش را خواهند برید.

و حدیث «و لا یوم كیوم الحسین علیه السلام» برهانی آشكار بر این حقیقت است كه مصیبت حضرت عباس علیه السلام از اعظم مصایب بوده:



كم هام عز و اید للسماح و كم

اقدام سبق بها طاعت طوائحه



چه بسیار سرهای باعزت و دستهای باجود و سخاوت و قدمهای پیشرو در راه محبت كه حوادث عظیمه ی روز عاشورا آنها را هلاك و نابود نمود.



لم ینس قط و لا الذكری تجدده

اوری یزند الاسی للحشر فادحه



یعنی هرگز این مصیبت فراموش نمی شود و یاد كردن آن موجب تازگی آن نمی گردد. چه، یادآوری فرع فراموشی است و برافروزنده ی این مصیبت چنان آن را برافروخته است كه تا روز قیامت فراموش نمی شود و خاموش نمی گردد.

مصیبتها هر چند بزرگ باشند، همگی فراموش می شوند، مگر مصیبتهای صحرای كربلا. چه، این مصائبی است كه زبان از گفتنش قاصر و گوش از شنیدن آن عاجز است. پس به راستی، فرزند فاطمه علیهاالسلام از مشاهده ی آنها چه حالتی داشت؟!



در آن دم كانچنان صحرای خونخوار

ز خون یاورانش گشت گلزار



علی اكبرش یكسر فتاده

ز سر تا پاش جوی خون گشاده



برادرزاده اش قاسم به خواری

ز خون، دست عروس او نگاری



علمدارش فتاده زار و مهجور

علم از دست و دست از پیكرش دور



به هر جا، غرق خون افتاده ای بود

برادر با برادرزاده ای بود [1]




[1] تذكرة الشهداء: ملا حبيب الله كاشاني، صفحه ي 275.